مسافرت زابل
روز چهارشنبه به اتفاق مامانی وبابایی برای انجام کار اداری که داشتن به زابل رفتیم خیلی خوشحال بودم از اینکه به دیدن خاله طیبه جون ودختر خالم رومینا میرم ولی وقتی رسیدیم بابام گفت شما زاهدان رفتید از یک طرفم ناراحت بودم که ماشینمون خراب شد وبابام اعصابش خرد بود با مامانو بابام خونه خاله ی مامانم خاله هماوخاله منیر ودایی ناصررفتم اونجا خیلی بهم خوش گذشت حسابی با بچه های فامیل بازی کردم این عکسای خوشکلو مامان ازمون گرفته ...
نویسنده :
مامان اتنا -اتنا
14:49