شعر کودکانه
پاشو پاشو کوچولو
پاشو پاشوکوچولو ازپنجره نگاه کن
باچشمان قشنگت به منظره نگاه کن
آن بالا بالاخورشید تابیده بر آسمان
یک رشته کوه پایین تر پایین ترش درختان
نگاه کن آن دورها کبوتری می پرد
شاید برای بلبل از گل خبر می برد
جوجه جوجه طلائی نوکت سرخ و حنائی
تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی
گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت نه کس ز من خبر داشت
دادم به خود یک تکان مثل رستم قهرمان
تخم خودرا شکستم اینجوری بیرون جستم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی